مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیهالسلام
پیـش تو، ای که شکـافـنـده دانـشهایی! زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری به نگاهی بشکـافـد دل شاعـر که نـدیـد بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری به فدای تو و آن جد غریب تو، حـسین به فـدای تو و آن جـد کـریـم تو، حـسن تو کریم ابن کریمی، تو غریب ابن غریب ماه سجـاد، شده برکۀ عـشـقـت، دل من نه کـمیـتم، که به زیـبـایی بـیـتم بخـری نه فرزدق، که شوم مرثیهخوانِ غـم تو با کـدامین قـلـم از داغ تو فـریـاد کشم؟ ای که پنجاه و سه سال اشک، نشد مرهم تو تا که بیتاب شود، هر دل عـاشـورایی از زبان تو سخن گفت، خـداوند حـسین شرحه شرحه، غم تو شرح زیارتنامهست دید آن روز چهها چشم تو؟ فرزند حسین! با نگـاهـی پـُر از امـیـد به دستان عـمو شــاهــد بــدرقــۀ آخــر ســـقــا بـــودی فقط این روضه برای غم عمری کافیست: بی عـمـو، جـد تو میآمد و آنجـا بودی از غم و رنج اسیری، سفر کوفه و شام خون اگر از دل هر سنگ نجوشد، چه کند؟ بعد از این کرببلایی که شدی راوی آن عالمی رخت عزا با تو نپوشد، چه کند؟ بـاز هم پَـر زد و آمد که سـلامی بدهـد زائر چشم تو شد، چون دل جابر، دل من هست همنام تو، آن ماه و برایش چقَدَر چقدر تنگ شده، حضرت باقر! دل من |